Gregory Gause محقق موسسه خاورمیانه (Middle East Institute)، در گزارشی که به تجزیه و تحلیل وضعیت منطقه خاورمیانه پرداخته است تلاش کرده تا خطوط بهترین رویکرد در برابر هر یک از متغیرهای موجود در خاورمیانه پس از هفت اکتبر را ترسیم کند. بررسیها نشان میدهند که وضعیت منطقه بسیار متفاوت از دور اول ریاست جمهوری ترامپ است و موضع بازیگران در منطقه تغییرات بسیاری داشته و برخی از آنها کاملاً در وضعیت متفاوتی نسبت به گذشته قرار دارند. نگارنده درصدد است تا بهترین سناریوهای قابلتصور برای آمریکا را در راستای خروج از بحران خاورمیانه و تمرکز بر سایر مشکلات تدوین کنند. خلاصه کلام نویسنده در یک جمله عبارت است از: « آمریکا نباید در بحرانی تازه در خاورمیانه درگیر شود ». تمام تلاش نگارنده در این است که به نحوی و به نوعی نقش آمریکا را در بحرانها کاهش داده و آمریکا را از درگیر شدن در بحران بزرگ و طولانی جدیدی در خاورمیانه از جمله ایران دور کند.
مقاله نسبت به سایر مقالات و پژوهشهای منتشر شده در ماههای اخیر رویکرد واقعبینانهتری نسبت به ایران اتخاذ کرده است اما با اینحال هنوز هم نشانههایی از اغراق در این بررسی مشاهده میشود. در اکثر مقالات منتشر شده در ماههای اخیر روایت یکسان و تقریبا مشابهی تنها با تفاوتهایی جزئی ترویج داده میشود که ایران در ضعیفترین حالت خود در سالهای اخیر و به ادعای برخی حتی در ضعیفترین وضعیت خود در طول تاریخ ایران قرار دارد و الان بهترین زمان برای تحت فشار گذاشتن ایران و امتیاز گرفتن است. این رویه در این گزارش نیز تا حد زیادی قابل مشاهده است. در تحلیل پیشرو نیز نگارنده ادعا کرده که ایران ضعیف شده اما نه کاملاً و برای استفاده از ضعف ایران رویکردی متفاوت با روایت برخی دیگر از اندیشکدهها پیشنهاد داده است.
تمامی این تحلیلها مبتنیبر عملکرد و رفتار ایران در طی سال گذشته و به طور مشخص از بعد از عملیات هفتم اکتبر است. در مقاله استدلالات مرتبط با ضعیفشدن ایران مبتنی بر چندین گزاره است از جمله اینکه: ایران حزبالله را از دست داده و این گروه با ترور تمامی اعضای ارشد و کاریزماتیک خود در کنار بمبارانهای گسترده اسرائیل توانایی عملیاتی خود را تقریباً به طور کامل از دست داده است. از طرف دیگر به ادعای اندیشکدههای آمریکایی و مقاله فعلی عملیاتهای نظامی ایران در وعده صادق یک و دو به اندازهای که ایران انتظار آن را داشت موفقیتآمیز نبوده و موشکها عملکرد قابلقبولی نداشتهاند. در عینحال روایت میشود که در حمله اسرائیل به ایران اکثر توان ضد هوایی ایران از بین رفته و همچنین توانایی ایران در تولید موشک با مشکل مواجه شده است. بحرانهای داخلی در ایران و اعتراضات و مطالبات مردمی و نارضایتی از وضعیت اقتصادی در کنار مسائل مرتبط با زنان پس از درگذشت مرحومه امینی به ادعای نگارنده نظام سیاسی در ایران را به شدت ضعیف کرده است.
با توجه به موارد ذکر شده این مقاله نیز مانند مقالات دیگر نتیجه گرفته که ایران در وضعیت نامطلوبی قرار داشته و برخلاف دور اول ریاست جمهوری ترامپ، دیگر اشراف و کنترل قدرتمندی بر خاورمیانه ندارد. نگارنده با اینحال تاکید کرده است که علیرغم تضعیف ایران و تمایل بسیاری از شخصیتهای تندرو در دولت آقای ترامپ مانند وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی باید از فشار حداکثری و تلاش برای سرنگونی و تغییر رژیم در ایران خودداری کرد هرچند باید ظاهر سفت و سخت در برابر ایران حفظ شود.
مطابق تحلیل صورت گرفته، تلاشها برای تغییر رژیم در ایران تا به امروز موفقیتآمیز نبوده و ایران توانایی بالایی در مقابله با اعتراضات دارد. در صورت فشار شدید آمریکا برای تغییر رژیم در ایران، علیرغم تضعیف این کشور باز هم ایران تواناییهایی قابلتوجهی برای ضربهزدن به منافع آمریکا و متحدانش در منطقه دارد. نگارنده مدعیست نفوذ ایران در عراق و یمن و همچنین توانایی ایران در حمله به صادرات نفتی از خلیج فارس که در شرایط سخت تصمیمی است که ایران به احتمال زیاد خواهد گرفت، همچنان از گزینههای ایران به شمار میروند. همچنین هشدار داده ایران، در صورت فشار زیاد آمریکا برای بیثبات کردن حاکمیتش به سمت بمب اتم خواهد رفت و این امر باعث شعلهور شدن آتش جنگی میان ایران و اسرائیل خواهد شد که آمریکا را نیز دخیل خواهد کرد. جنگ در منطقه از جهت به خطر افتادن تاسیسات نفتی اعراب و پایگاههای امریکا در منطقه برای نگارنده قابلتوجه بوده است.
به نظر میرسد این بررسی تلاش دارد تا فضایی را که در ماههای اخیر در فضای سیاسی امریکا و بهخصوص اندیشکدههای دست راستی به راه افتاده مبنی بر اینکه ایران ضعیف است و الان زمان آن رسیده که ضربه اصلی زده شده و کار رژیم سیاسی در ایران یکسره شود، را اندکی تغییر دهد. گئورگ گاوس در استدلال خود ایران را هنوز قادر به ضربه زدن به منافع آمریکا و متحدانش توصیف کرده است و مدعی است این روند میتواند آمریکا را به بحرانی بکشد که سالیان سال ادامه داشته باشد. پیشنهاد این کارشناس حوزه خاورمیانه برای دولت ترامپ تدوین توافقی است که در نتیجه فشار اقتصادی و سیاسی بر ایران در کنار تضمین اینکه آمریکا به دنبال تغییر رژیم نیست به دست آید به صورتیکه این توافق بازتابدهنده موقعیت ضعیف ایران بوده و در آن به سه موضوع اصلی پرداخته شود: توانایی هستهای، توانایی موشکی و نفوذ منطقهای و گروههای نیابتی.
در پیشنهاد ارائه شده تاکید شده حزبالله باید در ساختار سیاسی لبنان حل شود و توانایی نظامی خود را کنار بگذارد. حوثیهای یمن باید فعالیت خود را بر علیه اسرائیل متوقف کرده و امنیت دریای سرخ حفظ شود. در مورد عراق نشانههایی از احتمال تعامل و گفتگو نشان داده و مدعی شده با اینکه ایران مایل نیست عراق به دوران صدام بازگردد اما با اینحال باید حاکمیت و استقلال بغداد را به رسمیت بشناسد. در عرصه لبنان به نظر میرسد گزارش به چیزی کمتر از انحلال کامل توان نظامی حزبالله رضایت نمیدهد. نویسنده تاکید کرده آمریکا با همکاری فرانسه باید کاری کند تا دولت جدید لبنان بتواند حاکمیت خود را بر تمام این کشور اعمال کند. مطابق ادعای مطرح شده در این تحلیل، امریکا میتواند کاری کند تا اسرائیل به توافق آتشبس با حزبالله پایبند باشد. البته این نکته باید در نظر گرفته شود که مهلت تخلیه جنوب لبنان توسط ارتش اسرائیل به پایان رسیده و هنوز ارتش این رژیم در جنوب اسرائیل حضور دارد و اسرائیل مدعیست که لبنان توافق را نقض کرده و اسرائیل اجازه دارد تا نیروهای خود را در جنوب اسرائیل نگه دارد. بعید به نظر میرسد که آمریکا علاقهای بر تحت فشار گذاشتن جدی اسرائیل داشته باشد. همچنین برخی از اعضای دولت ترامپ عملاً اعلام کردهاند که هرگونه پیشرفت در لبنان در حالحاضر مدیون وضعیت تضعیف حزبالله به وسیله اسرائیل است و اقدامات بر علیه حزبالله موردتایید آنها است.
گئورگ گاوس تاکید کرده که تعامل با ایران باید سخت، تهدیدآمیز و بازتابدهنده ضعف ایران باشد اما باید این مساله در نظر گرفته شود که در ایران نشانی از فروپاشی نظام سیاسی دیده نمیشود. اتخاذ مسیر تلاش برای سرنگونی نظام ایران به احتمال زیاد به نتیجهای متفاوت با گذشته نخواهد رسید و اگر هم برسد بازی با آتش است. این مقاله برخلاف طیف گستردهای از مقالات منتشر شده در ماههای اخیر قدرت ایران را تنها یک بعدی ندیده و هر چند با اکراه، تاکید کرده ایران هنوز هم تواناییهایی برای ضربه زدن به منافع آمریکا دارد.
در این گزارش تحلیلی به بقیه متغیرها در خاورمیانه نیز پرداخته شده است و به نوعی در هر کدام اشارهای به ایران نیز شده است. مساله سوریه به طور مشخص از موارد قابلتوجه در مقاله است. مقاله عملاً ایران را در سوریه بازنده قطعی در نظر گرفته و هیچ نقشی برای ایران در این کشور متصور نیست. به نظر میرسد که نگارنده ایران را دیگر بازیگری موثر در سوریه نمیداند. مساله اصلی که نویسنده برای سوریه طراحی کرده شامل ۵ بازیگر است:
- اولی داعش است که تاکید شده تحت هیچ شرایطی نباید به قدرت بازگردد اما نشانههای از قدرت گرفتن دوباره این گروه مشاهده میشود.
- دومی ترکیه که از جهت تقابل با گروههای کرد و به طور مشخص SDF مورد توجه بوده و از جانب دیگر رویارویی کم احتمال اما نه غیر قابل انتظار ترکیه با اسرائیل از طریق درگیر شدن تحریر الشام با اسرائیل بر سر مناطق جدید اشغال شده در سوریه مورد توجه مقاله بوده است.
- سومی اسرائیل است که به ادعای مقاله در حال توسعه مناطق اشغالی خود بوده و نگرانیهای امنیتی خود را دارد و در مقابل اشغال خاک سوریه برای تحریر الشام قابل قبول نیست.
- چهارمی گروههای کرد هستند که کنترل مناطق نفتی و بازداشتگاههای داعش را در اختیار دارند و انتظاراتی از دولت جدید در دمشق دارند و در عین حال کارتهای مهمی نیز از جمله نفت در دست دارند که برای اقتصاد در هم شکسته دولت مرکزی سوریه مهم است.
- و پنجمی دولت جدید تحریر الشام است که تحت حمایت ترکیه در قدرت قرار گرفتهاند اما با مشکلات بسیاری از جمله در اقتصاد بر اثر تحریمها مواجهاند.
این کارشناس حوزه خاورمیانه توصیه کرده امریکا تلاش کند تا تعاملی بین اسرائیل و ترکیه ایجاد کرده و از طرف دیگر با اهرم تحریمها دولت سوریه را وادار به رعایت معاهده ۱۹۷۳ خلع سلاح جولان کند. به نظر گئورگ گاوس، این امر باید برای راضی کردن اسرائیل کافی باشد تا از خاک سوریه خارج شود. اما برخلاف نظر او با توجه به اقدام اسرائیل به ساخت پایگاه در خاک اشغال شده در سوریه و عدم توانایی و تمایل فشار بر اسرائیل در دولت ترامپ بعید است این موارد بهراحتی قابل انجام باشد. دولت ترامپ برای تامین نظر حامیان قدرتمند لابی اسرائیل که امکان بازگشت به قدرت را برای وی فراهم کردند، اقدامات بسیاری انجام خواهد داد و در عینحال توان فشار آوردن بر آنها را به اندازه کافی ندارد. لازم به ذکر است که به نظر نمیرسد تمایلی نیز برای اینکار داشته باشد چراکه بارها تاکید کرده سوریه میدان جنگ آمریکا نیست. در این مساله تفکیک بین دولت نتانیاهو و اسرائیل مهم است چرا که به نظر میرسد ترامپ به دنبال فشار به نتانیاهو بوده و این امر لزوما به معنی فشار بر اسرائیل نیست.
مساله عربستان سعودی نیز از جهات مختلفی در این گزارش مورد بررسی قرار گرفته است. نگارنده معتقد است محمد بن سلمان در حال حاضر دیگر به اندازه دولت اول ترامپ به آمریکا نیاز ندارد. از این جهت که در حال حاضر توان محمد بن سلمان در کنترل شرایط سیاسی در عربستان بیشتر تقویت شده و در عینحال پس از عدم حمایت آمریکا در پاسخ دادن به ایران پس از حمله به آرامکو عربستان به دنبال تنشزدایی با ایران رفته و توافق ایران و عربستان با میانجیگری چین امنیت عربستان را تا حد زیادی تامین کرده است. در عین حال عربستان با توجه به وقایع رخ داده در نوار غزه بعید است در حالحاضر به توافق ابراهیم ملحق شود چراکه شرایط افکار عمومی در حال حاضر بر علیه این اقدام است. با این حال نویسنده تاکید کرده سیاستهای عربستان تحت کنترل افکار عمومی نیست. در یک جمعبندی ادعای مقاله در این است که بن سلمان دیگر مانند دور اول ریاست جمهوری ترامپ نیازمند امریکا نیست و بعید است به فشار حداکثری بر علیه ایران بپیوندد. از سوی دیگر مزایای ارتباط مستقیم با اسرائیل در حال حاضر برای عربستان به شدت کم شده است.
قابل ذکر است برخلاف انتظار نگارنده این گزارش، نمیتوان امکان پیوستن عربستان به توافق ابراهیم را کاملاً کنار گذاشت. در ماههای اخیر نشانههای دیده شده که در صورت دریافت برخی امتیازها امکان دارد عربستان نیز به این توافق بپیوندد. باید در نظر داشت که با توجه اعلام وزیر انرژی عربستان بر قصد غنیسازی اتمی در خاک این کشور در ماه ژانویه به نظر میرسد دورنمای پیوستن عربستان به قرارداد ابراهیم دور از ذهن نباشد. توانایی عربستان در غنیسازی اورانیوم مسالهای نیست که دولت آمریکا و اسرائیل بدون دریافت امتیاز ویژهای اجازه آن را صادر کنند. از جهتی دیگر عربستان بارها تاکید کرده در صورتیکه تضمین جدی در کنار معاهدهای امضا شده برای تامین امنیت خود دریافت نکند به توافق ابراهیم نخواهد پیوست. دولت ترامپ بعید است تضمین دفاع تعهدآور برای دولت آمریکا را با عربستان امضا کند. در دولت اول ترامپ نیز طبق تحلیل ارائه شده، دولت آمریکا برای پاسخ به حمله ادعایی ایران به آرامکو در کنار عربستان قرار نگرفت.
مساله اعراب و اسرائیل و به طور مشخص اسرائیل و فلسطینیان از مواردی است که در این مقاله تاکید شده تا از تلاش برای حل آن اجتناب گردد چراکه بعید است بتوان این معضل را حل کرد. نگارنده تاکید کرده طرح صلحهای قدیمی همگی شکست خوردهاند و بعید است طرح جدیدی که به نتیجه برسد، وجود داشته باشد. با این حال تاکید کرده تا زمانی که اسرائیل در حال عملیات در نوار غزه باشد امکان همکاری بین اعراب و اسرائیل بعید به نظر میرسد.
باید در نظر داشت که با توجه به وضعیت سیاسی در آمریکا برخلاف انتظار تحلیلها این امکان وجود دارد که دولت ترامپ به سراغ حل یکباره مساله اسرائیل – فلسطین برود. در این حوزه با توجه به اینکه اسرائیل نفوذ قابلتوجهی در دولت ترامپ دارد به احتمال زیاد اسرائیل تلاش خواهد کرد تا با گرفتن امتیاز مساله فلسطین را به نحوی که یکبار برای همیشه این مناطق را تحت کنترل امنیتی اسرائیل قرار دهد، حل کند. این روند با توجه به قدرت جمهوریخواهان در کنگره، سنا و کاخ سفید دور از ذهن نبوده و با توجه به تمایل ترامپ برای کنار کشیدن آمریکا از خاورمیانه، دادن اختیار تام امنیتی به اسرائیل در منطقه برای کنترل بازیگران دیگر سناریویی قابل تصور است. روسای جمهور آمریکا در دور پایانی حضور خود در کاخ سفید به دنبال ساختن دستاوردی برای دوران ریاستجمهوری خود هستند. چشمانداز حل مساله اسرائیل و فلسطین توسط ترامپ و به طور مشخص به نحوی که تامینکننده امنیت اسرائیل باشد دستاوردی قابلتوجه برای ترامپ خواهد بود. ترامپ نیز بنابر تجربه فردیست که به دنبال ساخت دستاوردهای بزرگ و بیسابقه است.
به طور کلی این گزارش تحلیلی، سه اصل را برای آینده خاورمیانه مطرح کرده است:
- اجتناب از تلاش برای تغییر رژیم ایران،
- پرهیز از تلاش برای حل مساله اعراب و اسرائیل
- تاکید بر اهمیت ثبات نسبت به گسترش دولتهای دموکراتیک در خاورمیانه است.
با توجه به آرایش دولت آمریکا پیشبینی میشود از این دو اصل، تنها اصل سوم در دولت آینده ترامپ موردتوجه خواهد گیرد. ایده تغییر رژیم در ایران طرفداران بسیاری در واشنگتن دارد و علیرغم سخنان ترامپ، سابقه نشان داده است که تحت فشار اطرافیان این امکان وجود دارد که ترامپ پیگیری رویه تغییر رژیم در ایران را دنبال کند. در هر حال فارغ از سیاست اتخاذ شده در برابر تغییر رژیم، فشار بیسابقه در تمامی حوزهها بر ایران حتمی است. مقاله نیز تاکید کرده فشار باید بیسابقه و شدید باشد اما باید تاکید شود که آمریکا به دنبال براندازی نیست. در مساله اعراب و اسرائیل نیز این امکان و جود دارد که شخص ترامپ برای ساخت دستاوردی برای خود به طور جدی درگیر این مساله شود و با توجه به نفوذ اسرائیل بر کابینه وی، حل این مساله در دولت ترامپ به هر صورت که باشد برای فلسطینیان نفعی نداشته یا حداقل امتیاز را خواهد داشت. از طرفی این امکان نیز وجود دارد که اسرائیل در این دولت آمریکا، نهایت امتیازات و اختیارات را تحت حمایت آمریکا طلب کند و بعید است که دولت آمریکا مخالفتی در برابر خواستههای اسرائیل در برابر فلسطینیان داشته باشد.
نگاشته شده توسط: موسسه جامع