موسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل (INSS) در مقالهای به بررسی تغییرات حضور روسیه در سوریه پس از سقوط بشار اسد و پیامدهای آن برای اسرائیل پرداخته است. به اعتقاد نویسنده این مقاله، روسیه علیرغم تلاش برای ماندن در سوریه، موقعیت خود را به عنوان یک بازیگر مهم امنیتی در خاورمیانه از دست داده است.
جورج پوروسکون محقق موسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل (INSS) مقاله خود با این مقدمه آغاز کرده است که: “در زمان اوج جنگ داخلی سوریه در سپتامبر ۲۰۱۵، روسیه با ارسال سربازان خود برای حمایت از رژیم بشار اسد به عنوان غالبترین نیروی سیاسی و نظامی در سوریه ظاهر شد. با این حال، با سقوط رژیم، این کشور در موقعیت ضعیفی نسبت به نیروهای شورشی قرار گرفته است. تا همین اواخر، روسیه حملات هوایی را علیه نیروهای شورشی انجام میداد و از آنها بهعنوان تروریست یاد میکرد اما اکنون برای تامین امنیت سربازان و داراییهای نظامی خود در سوریه به همان شورشیان وابسته است. در حالیکه امیدوار است رژیم جدید به آن اجازه دهد حضور حداقلی خود در کشور را حفظ کنند. در این شرایط، روسیه توانایی خود برای تأثیرگذاری بر منافع امنیتی اسرائیل در عرصه شمالی، اعم از مثبت و منفی را از دست داده است.” و نتیجه گرفته است: «اسرائیل در تصمیمگیری استراتژیک خود باید عامل روسیه را مجدداً ارزیابی کند.»
پوروسکون استدلالهای خود برای اثبات این توصیه را به صورت زیر بیان کرده است: “پس از سقوط رژیم اسد در ۸ دسامبر، حضور نیروهای روسی در سوریه به سه پایگاه نظامی دائمی – پایگاه هوایی حمیمیم، پایگاه دریایی طرطوس، و قامیشلی در منطقه کردنشین شمال سوریه – محدود شده است. این عقبنشینی با هماهنگی و تحت حمایت شورشیانی که قدرت را به دست آوردهاند انجام شده است.
در همین زمان، روسیه حجم قابلتوجهی از تجهیزات نظامی خود را از سوریه خارج کرده است. این موضوع با افزایش قابلتوجه تعداد پروازهای بزرگ محموله در پایگاه هوایی حمیمیم و حرکت کشتیهای دریایی مختلف نظامی و غیرنظامی که قادر به حمل بارهای سنگین هستند از بنادر روسیه در شمال اروپا به سمت طرطوس، مشهود است. گزارشها حاکیاز انتقال سیستمهای دفاع هوایی استراتژیک S-400به لیبی هستند.
از نظر دیپلماتیک، مسکو تغییرات ناگهانیای در رویکرد خود نسبت به شورشیان اتخاد کرده است. زمانیکه احتمال سقوط بشار اسد افزایش یافت، روسیه برای مخاطب قراردادن شورشیان به جای “تروریست” از عبارات “مخالفان مسلح” و “مقامات جدید” استفاده کرد.
مقامات ارشد روسی، از جمله رئیس جمهور ولادیمیر پوتین، اذعان کردهاند که درگیر گفتگوهای رسمی با رهبری جدید سوریه هستند. مسکو حتی پیشنهاد پیوستن سوریه به انجمن بریکس را ارائه داده است. این اقدامات نشانگر تمایل مسکو برای ارتباط با دولت جدید سوریه بهعنوان یک کشور دوست و توسعه روابط دیپلماتیک با آنها است. لازم به ذکر است که رهبر جدید سوریه، تمایل خود برای دستیابی به توافق با کرملین را اظهار داشته است، اگرچه هنوز شرایط روابط دوطرفه ترسیم نشده است.
روسیه به دنبال گفتگو با رژیم جدید سوریه برای کاهش ضررهای گستردهای است که پس از سقوط متحد اصلی خود در خاورمیانه متحمل شده است. مسکو به شدت در رژیم اسد سرمایهگذاری کرده بود، هم از لحاظ سیاسی و دیپلماتیک و هم از لحاظ نظامی و لجستیک. فروپاشی اسد را میتوان تا حدودی به تمرکز روسیه بر جنگ اوکراین نسبت داد، موضوعیکه توجهها را از سوریه دور کرد و رژیم اسد را بدون حمایت نظامی و سیاسی از مسکو که برای حفظ قدرت نیاز داشت، تنها گذاشت.
از نظر سیاسی، روسیه هنوز به دنبال حفظ تصویر خود به عنوان یک ابرقدرت جهانی است که به تأثیر احتمالی بر مسائل منطقهای، به ویژه در خاورمیانه تبدیل میشود. حمایت روسیه از اسد، تا حدودی پیامی از سوی روسیه به سایر رژیمهای منطقه بود مبنیبر اینکه «مسکو متحدین خود را رها نمیکند». اکنون روسیه در تلاش است تا با این استدلال که هم رژیم و هم ارتش سوریه نتوانستهاند از خود دفاع کنند، ناکامی خود را در تضمین ثبات رژیم اسد توجیه کند. علاوه بر این، روسیه ادعا کرده است که به هدف نظامی خود در سوریه که شکست داعش بود دست یافته است. در عین حال، مسکو برای روایت خود از تحولات روی زمین مفهوم “اقتدار مشروع در زمین” را لحاظ کرده است. وزارت امور خارجه روسیه در اظهارات خود در مورد سقوط رژیم، با دقت تأکید کرد که رئیس جمهور اسد اختیارات خود را منتقل کرده و قبل از ترک کشور به طور موثری استعفا داده است و هرگونه تماس بین مسکو و شورشیان کاملاً مشروعیت دارد.
در سطح ارتش و لجستیکی، روسیه در سال ۲۰۱۷، با اجاره پایگاه هوایی حمیمیم و پایگاه دریایی طرطوس یک جایگاه استراتژیک را در حوضه مدیترانه شرقی و یک مرکز لجستیکی برای عملیات در مناطق دورتر بهویژه در آفریقا را برای خود فراهم کرد. در سالهای اخیر، روسیه با ارائه خدمات مشاورهای، کمکهای دیپلماتیک و سیاسی، بستههای امنیتی و آموزش نظامی، تلاشهای چشمگیری را برای گسترش نفوذ خود در آفریقا انجام داده است. روسیه همچنین از کشورهای آفریقایی برای کاهش یا حتی از بین بردن حضور نظامی غرب در این قاره حمایت میکند و در عوض به منابع طبیعی و وفاداری دیپلماتیک این کشورها از خود دسترسی پیدا کرده است. در گذشته، این تلاشها توسط یوگنی پریگوزین، رهبر گروه واگنر، یک شرکت نظامی خصوصی انجام میشد. با این حال، پس از آنکه پریگوزین کودتایی علیه پوتین انجام داد، روسیه به سازمانهای نیمهرسمی به رهبری سپاه آفریقا، که تحت واحد اطلاعات نظامی روسیه در وزارت دفاع خود فعالیت میکند، روی آورد.”
نویسنده این مقاله مدعی است: “روسیه به تدریج توانایی خود برای استفاده آزاد از زیرساختهای بندر طرطوس را از دست میدهد. کشتیهای فرستاده شده برای تخلیه تجهیزات روسی مجبور شدند هفتهها در خارج از بندر صبر کنند. در اواخر ژانویه، توافقنامه سرمایهگذاری بین سوریه و شرکت روسی مدیریت بندر غیرنظامی لغو شده است. بدون کنترل کامل بر پایگاههای هوایی و اسکله در سواحل مدیترانه سوریه، روسیه برای حفظ مسیرهای حیاتی باری موردنیاز برای حمایت از عملیات خود در آفریقا تلاش خواهد کرد. این چالش بیشتر با بحران لجستیکی مداوم ناشیاز جنگ در اوکراین، تحریمهای غربی، بسته شدن فضای هوایی توسط کشورهای غربی و محدودیتهای مربوط به ترافیک دریایی از طریق تنگههای ترکیه تشدید میشود. بنابراین، روسیه با تقویت جایگاه نظامی و لجستیکی خود در شرق لیبی، بهدنبال گزینههای دیگری برای حضور در ساحل سوریه است. این تلاش شامل پروازهای باری از پایگاه هوایی حمیمیم، با هدف جابجایی تجهیزات از سوریه به لیبی است.”
به اعتقاد پوروسکون، روسیه با وجود موقعیت نسبتاً ضعیف مسکو پس از برکناری اسد هنوز هم چندین امتیاز مهم برای مذاکره با رژیم جدید سوریه دارد و توضیح میدهد: “روسیه بهعنوان تأمینکننده اصلی گندم سوریه، اکنون صادرات به کشوری را که قبلاً از بحران گسترده اقتصادی ناشی از سالها جنگ داخلی رنج میبرد، متوقف کرده است. از تامین گندم میتوان به عنوان یک تراشه مهم در مذاکرات در مورد آینده پایگاههای نظامی روسیه در سوریه استفاده کرد. در واقع، پوتین قبلاً استفاده از این پایهها را برای توزیع کمکهای بشردوستانه پیشنهاد کرده است. علاوه بر این، روسیه میتواند با ارائه کمک به دولت انتقالی سوریه در مورد این مسئله مهم، از کمبود حاد نفت در سوریه نیز سوءاستفاده کند.
از نظر دیپلماتیک، رژیم جدید سوریه علیرغم بازدید از دمشق توسط چندین هیئت خارجی، از جمله برخی از کشورهای غربی، هنوز از طرف جامعه بینالملل به رسمیت شناخته نشده است. هیئت تحریرالشام، مدتهاست که توسط روسیه و بسیاری از کشورهای دیگر و سازمان ملل به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته شده است. کرملین تجربه اخیر در ایجاد روابط با سازمانهای تروریستی دارد، همانطور که در مورد طالبان مشاهده میشود. پوتین طالبان را “متحد در مبارزه با تروریسم” توصیف کرده است. دبیر شورای امنیت ملی روسیه از کابل بازدید کرده است، در حالی که نمایندگان طالبان مرتباً در مجامع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در روسیه شرکت میکنند. علاوهبراین، در پایان ماه دسامبر، روسیه قانونی را تصویب کرد که باعث حذف سازمانها از لیست گروههای تروریستی میشود. این قانون در درجه اول برای طالبان در نظر گرفته شده است، اما ممکن است وزارت امور خارجه روسیه بتواند روند مشابهی را برای هیئت تحریرالشام در پیش بگیرد.
به نوبه خود، این موضوع به روسیه اجازه میدهد تا خود را به رژیم جدید دمشق به عنوان محرک اصلی مشروعیت بینالمللی خود معرفی کند.”
این کارشناس حوزه روسیه کارتهای بازی روسیه را کافی ندانسته و اذعان میکند: “با این وجود، رژیم جدید در دمشق دلایل زیادی برای تجدیدنظر در همکاری خود با روسیه و رد درخواست مسکو برای حفظ نیروهای نظامی خود در این کشور دارد. برای نیروهای شورشی، خاطرات حملات هوایی روسیه هنوز تازه است و ممکن است توجیه کردن این موضوع که چرا نیروهای روسی مجاز به ماندن در خاک سوریه هستند برای خود و مردم سوریه دشوار باشد. علاوه بر این، رهبر جدید سوریه و دولت موقت وی تلاش میکنند تا خود را به عنوان بازیگران معتدل به تصویر بکشند و از این طریق اعتماد و حمایت غرب را به دست آورند. در این زمینه، همکاری با روسیه میتواند برای این تلاشها مضر باشد.”
و در انتها نتیجهگیری میکند: “در حالیکه به نظر میرسد روسیه و رژیم جدید سوریه در نهایت برای نوعی حضور روسیه در سواحل مذاکره خواهند کرد، شرایط این حضور بسیار متفاوتتر از دوره رژیم اسد خواهد بود. سوریه دیگر یک منطقه جنگی فعال نیست که در آن تواناییهای نظامی روسیه بهطور مستقیم از تلاشهای ارتش پشتیبانی کند و رژیم جدید دیگر خود را وابسته یا متعهد به مسکو نمیداند. بنابراین، این احتمال وجود دارد که حضور نظامی روسیه به کارکردهای دفاع از خود کاهش یابد. علاوه بر این، این امکان وجود دارد که پایگاهها بدون هیچ مؤلفه فعال نظامی، به صورت لجستیکی باقی بمانند.
تأثیر سیاسی و دیپلماتیک روسیه در سوریه در مقایسه با دوران اسد به طور قابلتوجهی کاهش یافته است. بدون استقرار گسترده نظامی، هماهنگی عملیاتی با مستشاران ایران و همکاری نزدیک با سیستم امنیتی نظامی سوریه، روسیه بعید است که نقش مهمی در شکلگیری آینده سوریه داشته باشد.
برای اسرائیل، پیشرفت اصلی این است که روسیه دیگر نمیتواند “همسایه ما در شمال” تلقی شود و بر این اساس، اهرم عملیاتی و استراتژیک که ناشی از این وضعیت است دیگر معتبر نیست. اسرائیل، که هنگام تدوین سیاست خود در مورد جبهه شمالی، مؤلفه روسی را با دقت در نظر گرفته بود، اکنون دلیل قابلتوجهی برای کمتر اهمیت دادن به این موضوع دارد.
حتی در نوامبر سال گذشته، هنگامیکه به روسها پیشنهاد شد در برنامهریزی تحدید مرز بین سوریه و لبنان برای جلوگیری از عقبنشینی حزب الله در ازای برطرفکردن تحریمهای تحمیل شده برای شرکتهای روسی، مشارکت داشته باشند روسها اعتراف کردند که آنها نمیتوانند اطمینان حاصل کنند که خواستههای اسرائیل برآورده میشود. علاوهبر این، انتقادات بینالمللی سخت بین روسیه در مورد اوکراین، توانایی روسیه را برای مشارکت مثبت در هر توافق نامه امنیتی بالقوه آینده شامل سوریه و لبنان، حداقل از دیدگاه اسرائیل کاهش داده است. علیرغم اشتیاق ترامپ، ایالات متحده برای پیشبرد آتشبس در اوکراین حتی ممکن است روابط بین ایالات متحده و روسیه را عادی کند،. اسرائیل باید نسبت به بازگشت روسیه به وضعیت یک بازیگر بینالمللی پذیرفته شده، حداقل تا زمانیکه تلاشهای ترامپ انجام شود، احتیاط کند.
از دیدگاه اسرائیل، هنوز مسائلی وجود دارد که حفظ گفتگو با کرملین را ضروری میکند، به ویژه در مورد ایران. اسرائیل برای انتقال پیامهای مهم به تهران، نیاز به روسیه و تأثیر استراتژیک همکاری بین ایران و روسیه دارد. با این حال، به هر ابتکار عمل روسی باید از طریق لنز خطرات نگاه کرد نه فرصتها…”
منبع:
Georgy Poroskoun, “Despite Efforts to Remain in Syria, Russia Is Losing Its Status as an Important Security Actor in the Middle East”, Institute for National Security Studies (INSS), January 27, 2025